Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1833 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Was haben Sie hier zu suchen? U اینجا چه می خواهید؟ [آمده اید اینجا برای چه؟]
Autobus der Linie 8. U اتوبوس خط ۸.
Bus {m} U اتوبوس
Autobus {m} U اتوبوس
Buslinie {f} U خط اتوبوس
Busbahnhof {m} U ایستگاه اتوبوس
Busfahrer {m} U راننده اتوبوس
Autobushaltestelle {f} U ایستگاه اتوبوس
Buslinienplan {m} U نقشه خط اتوبوس
Bushaltestelle {f} ایستگاه اتوبوس
Linie [Nummer] {f} U شماره خط اتوبوس
Linienbus {m} U اتوبوس شهری
Ich habe den Bus gefahren. U من اتوبوس را راندم.
auf dem Bus fahren U با اتوبوس رفتن
Busverkehr {m} U اتوبوس رانی
Ich bin mit dem Bus gefahren. U من با اتوبوس رفتم.
mit dem Bus fahren U با اتوبوس رفتن
Regionalbus {m} U اتوبوس محلی
hierzulande <adv.> U در اینجا
hier <adv.> U اینجا
hier zu Lande <adv.> U در اینجا
den Bus anhalten U جلوی اتوبوس را گرفتن
Fernbus {m} U اتوبوس راه دور
Busplan {m} U برنامه زمانی اتوبوس
Sie können den Autobus benutzen. U شا میتوانید با اتوبوس بروید.
Halten Sie hier. U اینجا بایستید.
Ich kann es von hier sehen. U از اینجا میبینمش.
Gefällt es dir hier? U از اینجا خوشت می آد؟
bis zur Mauer hin. U [از اینجا] تا دیوار.
Von hier ab U از اینجا [به جلوتر]
Depot {n} U توقفگاه اتوبوس یا تراموای شهر
Ist der Zug [Bus] früh? U قطار [اتوبوس] زود است؟
Welcher Bus nach Potsdam? U کدام اتوبوس به پتسدام [می رود] ؟
Ist der Zug [Bus] pünktlich? U قطار [اتوبوس] سر وقت است؟
Wann fährt der Zug [Bus] nach ... ab? U قطار [اتوبوس] به ... کی حرکت می کند؟
umsteigen U عوض کردن [قطار یا اتوبوس]
Von wo fährt er [Bus] ab? U از کجا او [ اتوبوس] حرکت می کند؟
Doppeldeckbus {m} U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
Doppeldeckeromnibus {m} U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
Doppeldeckerbus {m} U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
zum Bus laufen [zum Bus rennen] U برای گرفتن اتوبوس دویدن
Doppeldecker {m} اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
Doppelstockbus {m} U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
Stockautobus {m} [Österreich] U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
Stockbus {m} [Österreich] U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
Doppelstockomnibus {m} U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
bis hierher U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Hinaus mit ihnen! U بروند بیرون [از اینجا] !
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Bitte hier anstellen. U لطفا اینجا صف بگیرید.
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
Hier warten. U اینجا منتظر بشوید.
Nicht rauchen. U [اینجا] سیگار نکشید.
so weit U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
bis jetzt U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Hier erhältlich. U اینجا می توانید بگیرید.
Er ist nicht da. U او [مرد] اینجا نیست.
Ist der Zug [Bus] verspätet? U قطار [اتوبوس] دیر کرده است؟
Welcher Bus zu Hermann Platz? U کدام اتوبوس به میدان هرمان [میرود] ؟
Nicht aus dem Fenster lehnen! U به پنجره تکیه ندهید! [در اتوبوس یا مترو]
Welche Haltestelle für Lankwitz? U کدام ایستگاه [اتوبوس] به لانکویتس می رود؟
Wann fährt der erste [nächste] Bus ab? U اولین اتوبوس [بعدی] کی حرکت می کند؟
Der Bus hielt an, um zu tanken. U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
Muss man umsteigen? U باید [قطار یا اتوبوس ] عوض بشود؟
Eine Fahrkarte nach Abadan. U یک بلیط [قطار یا اتوبوس] به آبادان می خواهم.
Es ist immer etwas los! U اینجا همیشه خبری است!
Wo ist das nächste Kasino? U نزدیکترین کازینو به اینجا کجاست؟
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Klar so weit? U تا اینجا همه چیز را می فهمی ؟
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Bitte hier warten. U لطفا اینجا صبر کنید.
Sind Sie auf Geschäftsreise? U کاری دارید اینجا؟ [تجارت]
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Du hast hier nichts zu suchen! U تو بیخود می کنی اینجا باشی !
Begriff hier eingeben! واژه را اینجا وارد کنید!
Gibt es Parkplätze in der Nähe? U پارکینگ نزدیک به اینجا هست؟
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
Er hat sich Hals über Kopf auf den Weg hierher gemacht. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
Um wie viel Uhr fährt er ab? U ساعت چند [قطار یا اتوبوس] حرکت میکند؟
Ich habe den Anschluss verpasst. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
auf dem Bus fahren U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
Der Fahrer steuerte den Bus vorsichtig durch den Schnee. U راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
Wie oft fährt er [pro Stunde, pro Tag] ? U آن [اتوبوس] چند بار [در ساعت. در روز] میرود؟
Ist diese Fahrkarte gültig nach Tempelhof? U این بلیط [اتوبوس] به تمپل هف معتبر است؟
Zentraler Omnibusbahnhof [ZOB] U مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Spricht jemand hier Persisch? U کسی اینجا فارسی حرف میزند؟
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Hier umsteigen nach Basel? U به بازل اینجا عوض کنم؟ [روزمره]
Bitte halten Sie für 10 Minuten hier. U لطفا ۱۰ دقیقه اینجا صبر کنید.
Hier riecht es nach alten Leuten. U اینجا بوی آدمای قدیمی رو میده.
Es ist nichts Besonderes los. U اینجا خبر [اتفاق] ویژه ای نیست.
Es ist viel los. U اینجا فعالیتهای زیادی [گوناگونی] است.
So weit die Theorie. U تا اینجا راجع به این فرضیه بس است .
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
Bitte halten Sie für einen Moment hier. U لطفا یک لحظه اینجا صبر کنید.
Wie oft muss man umsteigen? U چند بار باید [قطار یا اتوبوس] عوض شود؟
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Der Kratzer [die Beule] war schon hier. U خراش [فرورفتگی در اثرضربه] از قبل اینجا بود.
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
Hier entwerten. U بلیط [کارت پارکینگ] را اینجا باطل کنید.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Wagen hält U درخواست ایستادن [علامت روی دکمه یا سیم کشنده در اتوبوس]
Tür öffnen U در را باز کنید [علامت روی دکمه یا سیم کشنده در اتوبوس]
Kann ich an Bord Fahrkarten kaufen? U می توانم وقتی که سوار شدم بلیط [اتوبوس یا قطار] بخرم؟
'Ich bin spätestens um Mitternacht wieder da.' 'Versprochen?' 'Ja.' U من منتهی تا نیمه شب به اینجا بر میگردم. قول میدی؟ بله.
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Der Chef, der den Laden hier schmeißt [schupft] . U این رییس که اینجا کارها را اداره می کند یا می چرخاند [در اتریش]
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Was geht denn hier ab? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
bisher <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر]
Ausblick {m} U نگاه
Hinblick {m} U نگاه
Blick {m} U نگاه
Anblick {m} U نگاه
lugen U نگاه کردن
schonen U نگاه داشتن
Rückblick {m} [auf] U نگاه به گذشته
sehen U نگاه کردن
aufbewahren U نگاه داشتن
ansehen U نگاه کردن
aufhören U نگاه داشتن
behalten U نگاه داشتن
halten U نگاه داشتن
sparen U نگاه داشتن
gucken U نگاه کردن
kucken U نگاه کردن
abstellen U نگاه داشتن
unterbinden U نگاه داشتن
aufheben U نگاه داشتن
zusehen U نگاه کردن
Schauen U نگاه کردن
Rückschau {f} [auf] U نگاه به گذشته
Blick {m} U نظر [نگاه]
Anblick {m} U نظر [نگاه]
sich anschauen U به یکدیگر نگاه کردن
Jemanden schief ansehen U به کسی چپ چپ نگاه کردن
glotzen U با خیره نگاه کردن
ein eisiger Blick U نگاه خشک و مستقیم
erwartungsvoll in die Zukunft blicken U با انتظار به آینده نگاه کردن
in den Himmel [hinauf] schauen U به آسمان [به بالا] نگاه کرد
kieken U نگاه کردن [در شمال آلمان]
Jemanden [etwas] ansehen U بطرف کسی [چیزی] نگاه کردن
zu Jemandem [etwas] blicken U بطرف کسی [چیزی] نگاه کردن
[ständig] auf die Uhr sehen U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
lugen U نگاه کردن با چشم نیم باز
Er sah immerzu in Richtung Eingang. U او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
hübsch [schön] anzusehen U زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
anlassen U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
kucken U نگاه کردن با چشم نیم باز
anbehalten U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
anblicken U نگاه کردن [نگریستن] [به نظر آمدن]
sich [Dativ] eine DVD reinziehen <idiom> U فیلم دی وی دی نگاه کردن [اصطلاح روزمره]
ein rosiges Bild von etwas [Dativ] malen U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
ansehen U نگاه کردن [نگریستن] [به نظر آمدن]
gucken U نگاه کردن با چشم نیم باز
betrachten U نگاه کردن [نگریستن] [به نظر آمدن]
bis dato <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bislang <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
gucken U نگاه مختصر انداختن [از شکافی یا سوراخ کوچکی]
kucken U نگاه مختصر انداختن [از شکافی یا سوراخ کوچکی]
Jemanden verächtlich ansehen U به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
Das neue Sportwagenmodell musst du dir ansehen! U نگاه بکن به مدل تازه خودروی کورسی !
Der Fahrer versuchte angestrengt, etwas im Nebel zu erkennen. U راننده با سختی کوشش کرد در مه نگاه بکند.
Die Tagesschau U نگاه روز ، اسم روزنامه یا تلویزیون که گزارش را اهدا میکند
sich etwas reinziehen <idiom> U به چیزهای جالب نگاه کردن [اصطلاح روزمره]
lugen U نگاه مختصر انداختن [از شکافی یا سوراخ کوچکی]
an Jemanden [etwas] erinnern U برسم یادگار نگاه داشتن [یاداوری کردن ]
bis jetzt <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
bis heute <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
Können Sie das bitte nachschauen? U می توانید لطفا یک نگاه بیاندازید [ببینید مشکل کجاست] ؟
Nur gucken, nicht anfassen! U فقط نگاه بکن دست نزن! [اصطلاح روزمره]
Meine Eltern haben uns davon abgehalten, zu viel fernzusehen. U پدر و مادرم جلوی ما را از نگاه کردن بیش از حد تلویزیون گرفتند.
etwas [Jemandem] gedenken U برسم یادگار نگاه داشتن [یاداوری کردن] چیزی [کسی]
kieken U نگاه کردن با چشم نیم باز [در شمال آلمان] [اصطلاح روزمره]
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
kieken U نگاه مختصر انداختن [از شکافی یا سوراخ کوچکی] [در شمال آلمان] [اصطلاح روزمره]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
es kommt drauf an U این بستگی دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
je nachdem U این بستگی دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Recent search history Forum search
1Stalking-Methoden
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1این جا کار میکنم
1تقلب کردن!( Abgucken?..z.b: ich habe ein Brille wie deine gekauft!
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
1besser werden
1hergehen
1angucken
1Brotzeit
1 بردن و آوردن را به آلمان چطوری میگن من که واقعا گیج شدم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com